
روانشناسی رفتارگرایانه و کاربرد اسباب بازی در آن
یکی دیگر از مکتب های روانشناسی، روانشناسی رفتارگرایانه است در این مقاله بازی بین سعی داریم که این نظریه را معرفی کنیم، همانطور که میدانید این نوع از روانشناسی در خیلی از فضا های تربیتی جامعه ما از جمله مدارس، مهدها و .. طرفداران زیادی دارد و محور فعالیت آموزشی اکثر مراکز آموزشی نیز است، هرچند که مدل های روانشناسی جدیدی در مقابل آن شکل گرفته است. رفتارگرایی، مکتبی در روانشناسی است که اعتقاد دارد برایِ شناختِ یک موجودِ زنده، نیازی به بررسی حالتهایِ درونیِ او (مثلِ فکر کردن) نیست و تنها بررسیِ محرکهای خارجی و رفتارهایِ بیرونیِ آن موجود (همانندِ گریه کردن) کافی است. این مکتب، در نیمهیِ ابتداییِ قرنِ ۲۰م، یکی از تأثیرگذارترین قطبهایِ روانشناسیِ جهان بود و علاوه بر آن، بر فلسفهٔ ذهن، زبانشناسی و فلسفهٔ علمِ آن دوران نیز تأثیری بسیار عمیق و ژرف گذاشته بود. با دقت در بازی کودکان با اسباب بازی ها میتوان به چگونگی رفتارهای آن کودک در مواجه با شرایط مختلف پی برد.
رفتارگرایی، گرایشی در فلسفهاست که تمایل دارد همیشه، به جایِ آنکه فکرها و حالتهایِ ذهنیِ ما را بررسی کند، آن رفتارهایی را بررسی کند که به دنبالِ فکرهایِ ما میآیند. از دیدگاهِ این گرایش، نمیتوان بینِ دو فکرِ مختلف، تفاوتی قائل شد، مگر آنکه در رفتاری که به دنبالِ آن فکرها میآید، تفاوتی وجود داشته باشد. در تعریفِ دقیقتر، رفتارگرایان، سه ادعایِ زیر را دربارهٔ حالتهایِ ذهنی، پیشنهاد میکنند:
- روانشناسی، علمِ رفتار است. روانشناسی، علمِ ذهن (و حالتهایِ ذهنی) نیست.
- تمامِ رفتارهایِ ما را میتوان کاملاً توضیح داد و تشریح نمود، بدونِ آنکه به حالتهایِ ذهنی (تفکرها) و حالتهایِ درونیِ ما، هیچ اشارهای صورت بگیرد. به عبارتی، منشاءِ رفتارهایِ ما، بیرونی (محیط) است نه درونی (تفکرهایِ ما).
- واژههایِ مربوط به حالتهایِ ذهنی، که در جملههایِ روانشناسی وجود دارد:
- یا باید حذف شود.
- یا با واژههایِ رفتاری جایگزین شود.
- یا به مفهومهایِ رفتاری، ترجمه شود.
این سه گزاره، سه ادعایِ جداگانهاند که هر کدام، یکی از شاخههایِ رفتارگرایی را شکل میدهند. ادعایِ اول مربوط به رفتارگرایانِ روششناختی است. گزارهٔ دوم مربوط به رفتارگرایانِ روانشناختی است و گزارهٔ سوم دیدگاهِ رفتارگرایانِ منطقی (یا تحلیلی) را نشان میدهد.
